استارتاپ

استارتاپ (کسب و کار های نوپا)

استارتاپ یا استارت آپ ، شرکت یا پروژه ای است که توسط کارآفرینی برای جستجوی ، توسعه و اعتبار سنجی یک مدل تجاری مقیاس پذیر انجام شده است.

در حالی که کارآفرینی به همه مشاغل جدید ، از جمله مشاغل آزاد و مشاغلی که هرگز قصد ثبت نام ندارند ، اطلاق می شود ، اما استارتاپ ها به مشاغل جدیدی اشاره می کنند که قصد دارند فراتر از موسس انفرادی رشد کنند.در آغاز ، استارتاپ ها با عدم قطعیت بالایی روبرو هستند.و میزان شکست آنها بالا است ، اما اقلیتی از آنها همچنان موفق و تأثیرگذار هستند. برخی از استارتاپ ها تک شاخ می شوند. این استارتاپ های خصوصی دارای ارزش بیش از ۱ میلیارد دلار آمریکا هستند.

اقدامات

استارتاپ ها معمولاً توسط یک بنیانگذار (موسس انفرادی) یا بنیانگذاران شروع می شوند که راهی برای حل یک مشکل دارند. بنیانگذار یک استارتاپ اعتبارسنجی بازار را با مصاحبه مشکل ، مصاحبه راه حل و ایجاد حداقل محصول قابل اجرا (MVP) ، یعنی نمونه اولیه ، برای توسعه و اعتبار مدل های تجاری خود آغاز می کند. فرآیند راه اندازی می تواند مدت زمان زیادی طول بکشد (بر اساس برخی تخمین ها ، سه سال یا بیشتر) ، و بنابراین تداوم تلاش لازم است. در دراز مدت ، تداوم تلاش ها به ویژه به دلیل نرخ بالای شکست و نتایج نامشخص چالش برانگیز است.در اختیار داشتن یک طرح تجاری ، چگونگی انجام و چگونگی برنامه ریزی و دستیابی به یک ایده را در آینده مشخص می کند. به طور معمول ، این برنامه ها ۳ تا ۵ سال اول استراتژی تجاری شما را نشان می دهد.

اصول طراحی

مدل های پشت استارتاپ هایی که به عنوان سرمایه گذاری معرفی می شوند معمولاً با علم طراحی مرتبط هستند. علم طراحی از اصول طراحی استفاده می کند که مجموعه ای منسجم از ایده ها و پیشنهادات هنجاری برای طراحی و ساخت ستون فقرات شرکت است. به عنوان مثال ، یکی از اصول اولیه طراحی “ضرر مقرون به صرفه” است.

اکتشافی و سوگیری در اقدامات استارتاپی

به دلیل کمبود اطلاعات ، عدم قطعیت زیاد ، نیاز به تصمیم گیری سریع ، بنیانگذاران استارتاپ ها از بسیاری از روش های ابتکاری استفاده می کنند و در اقدامات استارتاپی خود تعصب نشان می دهند. سوگیری ها و روش های اکتشافی بخشی از جعبه ابزارهای شناختی ما در فرایند تصمیم گیری هستند. آنها به ما کمک می کنند تا در سریع ترین زمان ممکن در شرایط عدم قطعیت تصمیم گیری کنیم ، اما گاهی اوقات دچار اشتباه و مغالطه می شویم.

کارآفرینان اغلب نسبت به استارتاپ های خود و تأثیر آنها بر نتیجه (در مورد توهم کنترل) بیش از حد اعتماد می کنند. کارآفرینان معتقدند که کنترل بیشتری بر رویدادها دارند و نقش شانس را کاهش می دهند.

در زیر برخی از مهمترین سوگیری های تصمیم کارآفرینان برای راه اندازی یک کسب و کار جدید آورده شده است.

  • اعتماد بیش از حد: یک اطمینان ذهنی را بالاتر از دقت عینی درک کنید.
  • توهم کنترل: بیش از حد تأکید کنید که چقدر مهارتها ، به جای شانس ، عملکرد را بهبود می بخشد.
  • قانون اعداد کوچک: با استفاده از یک نمونه محدود به جمع بندی بیشتری برسید.
  • سوگیری در دسترس بودن: براساس احتمال تصور مثالها درباره احتمال وقایع قضاوت کنید.
  • تشدید تعهد: بی جهت با ابتکارات یا روشهای ناموفق ادامه دهید.

استارتاپ ها از چندین اصل اقدام برای تولید شواهد در اسرع وقت برای کاهش اثر منفی جانبداری تصمیم گیری مانند افزایش تعهد ، اعتماد بیش از حد و توهم کنترل استفاده می کنند.

راهنمایی

بسیاری از کارآفرینان در ایجاد استارتاپ های خود از مربیان خود بازخورد می خواهند. مربیان بنیانگذاران را راهنمایی می کنند و مهارت های کارآفرینی را ارائه می دهند و ممکن است خودکارآمدی کارآفرینان نوپا را افزایش دهند. مربیگری به کارآفرینان جهت افزایش دانش خود در مورد چگونگی حفظ دارایی های خود در ارتباط با وضعیت و هویت خود و تقویت مهارت های آنها در زمان واقعی ارائه می دهد.

اصول

اصول زیادی در ایجاد استارتاپ وجود دارد. برخی از اصول در زیر ذکر شده است.

استارتاپ ناب

استارتاپ ناب مجموعه روشنی از اصول برای ایجاد و طراحی استارتاپ ها تحت منابع محدود و عدم اطمینان فوق العاده برای ایجاد انعطاف پذیری بیشتر و هزینه کمتر است. براساس این ایده است که کارآفرینان می توانند مفروضات ضمنی خود را در مورد نحوه عملکرد سرمایه گذاری خود به طور صریح و آزمایش تجربی انجام دهند.

آزمون تجربی این است که این مفروضات را خنثی کرده یا به درک درستی از مدل تجاری مشاغل جدید برسیم و با این کار ، سرمایه گذاری های جدید به صورت تکراری در یک حلقه ساخت – اندازه گیری – یادگیری ایجاد می شود. بنابراین ، استارتاپ ناب مجموعه ای از اصول برای یادگیری کارآفرینانه و طراحی مدل کسب و کار است. به طور دقیق تر ، این مجموعه ای از اصول طراحی است که برای یادگیری تجربی تکراری در شرایط عدم قطعیت به شیوه ای تجربی درگیر است. به طور معمول ،

استارتاپ ناب بر چند اصل ناب تمرکز می کند:

مشکلی را پیدا کنید که ارزش حل آن را داشته باشد ، سپس راه حلی برای آن تعریف کنید

پذیرندگان اولیه را برای اعتباربخشی بازار درگیر کنید
به طور مداوم با تکرارهای کوچکتر و سریعتر آزمایش کنید
ایجاد عملکرد ، اندازه گیری پاسخ مشتری و تأیید/رد ایده
تصمیمات مبتنی بر شواهد در مورد زمان تغییر مسیر برنامه خود
تلاش برای سرعت ، یادگیری و تمرکز را به حداکثر برسانید

اعتبار سنجی بازار

یک اصل کلیدی برای راه اندازی این است که قبل از ارائه محصول یا خدمات مشتری محور ، نیاز بازار را تأیید کنید تا از ایده های تجاری با تقاضای ضعیف اجتناب کنید. تماس ، پاسخ های ایمیل ، دهان به دهان یا از طریق نمونه تحقیق.

تفکر طراحی

تفکر طراحی برای درک نیاز مشتریان به شیوه ای درگیر استفاده می شود. تفکر طراحی و توسعه مشتری می تواند مغرضانه باشد زیرا خطرات سوگیری را برطرف نمی کند زیرا همان سوگیری ها در منابع اطلاعات ، نوع اطلاعات موردنظر و تفسیر آن اطلاعات خود را نشان می دهد.تشویق مردم به “برعکس” هر تصمیمی که قرار است بگیرند ، باعث کاهش تعصبات مانند اعتماد به نفس بیش از حد ، سوگیری در عقب و لنگر انداختن می شود (لاریک ، ۲۰۰۴ ؛ موسویلر ، استراک ، و فایفر ، ۲۰۰۰).

تصمیم گیری در شرایط عدم قطعیت

در استارتاپ ها ، بسیاری از تصمیمات در شرایط عدم قطعیت گرفته می شوند ،و بنابراین یک اصل کلیدی برای استارتاپ ها چابک و انعطاف پذیر است. بنیانگذاران می توانند گزینه هایی را برای طراحی استارتاپ ها در شیوه های انعطاف پذیر تعبیه کنند تا استارتاپ ها در آینده به راحتی تغییر کنند.

عدم قطعیت می تواند در درون شخص متفاوت باشد (امسال نسبت به سال گذشته احساس عدم اطمینان می کنم) و بین فرد (او نسبت به او احساس عدم اطمینان بیشتری می کند). یک مطالعه نشان داد که وقتی کارآفرینان احساس عدم اطمینان بیشتری می کنند ، فرصت های بیشتری را تشخیص می دهند (تفاوت درون فردی) ، اما کارآفرینانی که بیشتر از دیگران عدم قطعیت را درک می کنند ، فرصت های بیشتری را نسبت به دیگران تشخیص نمی دهند (تفاوت بین افراد وجود ندارد).

مشارکت

استارتاپ ها ممکن است با سایر شرکت ها مشارکت کنند تا مدل تجاری آنها فعال شود.برای جذابیت کسب و کارهای دیگر ، استارتاپ ها باید ویژگی های داخلی خود ، مانند سبک مدیریت و محصولات را با وضعیت بازار هماهنگ کنند. در مطالعه سال ۲۰۱۳ ، کاسک و لینتون دو پروفایل ایده آل ، یا به عنوان پیکربندی یا کهن الگوها ، برای استارتاپ هایی که اختراعات را تجاری می کنند ، توسعه دادند. مشخصات وراثت شیوه مدیریتی را می طلبد که خیلی کارآفرینانه نباشد (محافظه کارتر) و استارتاپ باید دارای اختراع افزایشی (بر اساس استاندارد قبلی) باشد.

این مشخصات برای موفقیت بیشتر (در یافتن شریک تجاری) در بازاری که دارای طراحی غالب است (استاندارد مشخصی در این بازار اعمال می شود). بر خلاف این مشخصات ، مبتکر است که دارای یک شیوه مدیریتی بسیار کارآفرینانه است و در آن یک اختراع اساسی یا یک نوآوری مخرب (استاندارد کاملاً جدید) در حال توسعه است. این مشخصات برای موفقیت بیشتر (در یافتن شریک تجاری) در بازاری که طراحی غالب ندارد (استاندارد تعیین شده) تعیین شده است. استارتاپ های جدید هنگام تجاری سازی اختراع باید خود را با یکی از پروفایل ها هماهنگ کنند تا بتوانند شریک تجاری خود را پیدا کرده و جذاب باشند. با یافتن شریک تجاری ، یک استارتاپ شانس بیشتری برای موفقیت دارد.
استارتاپ ها معمولاً برای تحقق ایده تجاری خود به شرکای مختلف نیاز دارند. فرایند تجاری سازی اغلب یک مسیر پر ناهموار با تکرارها و بینش های جدید در طول فرآیند است. هاشه و لینتون (۲۰۱۸) استدلال می کنند که استارتاپ ها می توانند از روابط خود با شرکت های دیگر درس بگیرند و حتی اگر این رابطه به پایان برسد ، این استارتاپ اطلاعات ارزشمندی در مورد نحوه پیشرفت خود در آینده کسب کرده است. هنگامی که یک رابطه برای یک استارتاپ شکست می خورد ، باید تغییراتی ایجاد کند.

با توجه به Hasche and Linton (2018) سه نوع تغییر را می توان شناسایی کرد: 

  • تغییر مفهوم کسب و کار برای شروع
  • تغییر صورت فلکی همکاری (تغییر چندین رابطه)
  • تغییر ویژگی روابط تجاری (با شریک ، به عنوان مثال از رابطه معامله ای به نوع روابط بیشتر)

یادگیری کارآفرینانه

استارتاپ ها قبل از تمام شدن منابع باید با سرعت زیادی یاد بگیرند. اقدامات پیشگیرانه (آزمایش ، جستجو و غیره) یادگیری موسس را برای راه اندازی شرکت افزایش می دهد. برای یادگیری م ،ثر ، بنیانگذاران اغلب فرضیه های جعلی را تدوین می کنند ، حداقل محصول زنده (MVP) را ایجاد می کنند و آزمایش A/B را انجام می دهند.

طراحی مدل کسب و کار

با یادگیری های کلیدی از اعتباربخشی بازار ، تفکر طراحی و راه اندازی ناب ، بنیانگذاران می توانند یک مدل تجاری طراحی کنند. با این حال ، قبل از اینکه اطلاعات کافی در مورد اعتباربخشی بازار وجود داشته باشد ، خیلی زود وارد مدلهای تجاری نمی شوید. پل گراهام گفت: “چیزی که من به بنیانگذاران می گویم این است که در ابتدا مدل کسب و کار را زیاد عرق نکنید. مهمترین کار در ابتدا ایجاد چیزی است که مردم می خواهند. اگر این کار را نکنید ، مهم نیست که کسب و کار شما چقدر هوشمند است. مدل است. “

موسسان/کارآفرینان

موسسان یا بنیانگذاران افرادی هستند که در راه اندازی اولیه شرکت های نوپا دخیل هستند. هرکسی می تواند یک موسس باشد و یک شرکت موجود نیز می تواند یک موسس باشد ، اما متداول ترین بنیانگذاران موسسات ، مدیران عامل ، مهندسان ، هکرها ، توسعه دهندگان وب ، طراحان وب و سایر افرادی هستند که در سطح اولیه یک جدید ، اغلب سرمایه گذاری موسسی که مسئول استراتژی کلی استارتاپ است ، مانند مدیران عامل در شرکت های تأسیس شده نقش بنیانگذاران و مدیران عامل را ایفا می کند. استودیوهای استارتاپ فرصتی را برای بنیانگذاران و اعضای تیم فراهم می آورند تا در کنار مشاغلی که به ایجاد آن کمک می کنند رشد کنند. به منظور ایجاد حرکت رو به جلو ، بنیانگذاران باید اطمینان حاصل کنند که آنها فرصت رشد و تکامل اعضای تیم خود را در داخل شرکت فراهم می کنند.

زبان مقررات اوراق بهادار در ایالات متحده بنیانگذاران را تحت مقررات D. “مروج” می داند. تعریف کمیسیون بورس و اوراق بهادار ایالات متحده از “ترویج کننده” شامل موارد زیر است:

(۱) هر شخصی که به تنهایی یا در ارتباط با یکی یا افراد بیشتری به طور مستقیم یا غیرمستقیم در تأسیس و سازماندهی مشاغل یا شرکتهای صادرکننده ابتکار عمل می کنند ؛با این حال ، هر مروج یک بنیانگذار نیست. در واقع ، هیچ تعریف رسمی و حقوقی از آنچه که باعث می شود شخصی بنیانگذار باشد وجود ندارد.حق نامیدن خود به عنوان بنیانگذار می تواند از طریق توافق با هم بنیانگذاران دیگر یا با اجازه هیئت مدیره ، سرمایه گذاران یا سهامداران یک شرکت نوپا تأسیس شود. هنگامی که هیچ توافق قطعی وجود ندارد (مانند توافق سهامداران) ، ممکن است اختلافاتی در مورد نامزدهای بنیانگذار بوجود آید.

خودکار کارآمدی

خودکارآمدی به اعتماد به نفس فرد برای ایجاد یک کسب و کار یا استارتاپ جدید اشاره دارد. این رابطه قوی با اقدامات راه اندازی دارد. احساس کارآمدی کارآفرینان می تواند نقش عمده ای در نحوه برخورد آنها با اهداف ، وظایف و چالش ها داشته باشد. کارآفرینانی که خودکارآمدی بالایی دارند-یعنی کسانی که معتقدند می توانند خوب عمل کنند-به احتمال زیاد کارهای دشوار را به عنوان چیزی که باید تسلط داشته باشند و نه چیزی که باید از آنها اجتناب شود ، مشاهده می کنند. ساختن استارتاپ مانند کریکت مسابقه آزمایشی است. اما اجرا باید شبیه کبریت T20 باشد.

فشار

کارآفرینان اغلب استرس دارند. آنها فشارهای داخلی و خارجی دارند. از نظر داخلی ، آنها باید مهلت هایی را برای توسعه نمونه های اولیه و آماده سازی محصول یا خدمات برای بازار رعایت کنند. از خارج انتظار می رود که سرمایه گذاران و سایر ذینفعان با نقاط عطفی روبرو شوند تا منابع مستمر آنها در راه اندازی تأمین شود.مقابله با استرس به دلیل ماهیت استرس زای راه اندازی یک شرکت جدید در شرایط عدم قطعیت برای کارآفرینان حیاتی است. مقابله نامناسب با استرس می تواند منجر به خستگی عاطفی شود ، و بنیانگذاران ممکن است استارتاپ ها را ببندند یا از آنها خارج شوند.

فرسودگی احساسی

تلاش پایدار لازم است زیرا فرآیند راه اندازی می تواند مدت زمان زیادی طول بکشد ، با یک تخمین ، سه سال یا بیشتر (کارتر و همکاران ، ۱۹۹۶ ؛ رینولدز و میلر ، ۱۹۹۲). تداوم تلاش در دراز مدت به ویژه به دلیل نرخ بالای شکست و نتایج نامشخص چالش برانگیز است.

هویت و فرهنگ بنیانگذار

برخی از بنیانگذاران استارتاپ ها در مقایسه با مدیران شرکت های تأسیس شده ، در لباس ، فضای اداری و بازاریابی خود نگرشی معمولی یا عجیب دارند. به عنوان مثال ، بنیانگذاران استارتاپ ها در دهه ۲۰۱۰ ممکن است در جلسات کاری از لباس های کاپشن ، کفش کتانی و سایر لباس های معمولی استفاده کنند. ممکن است دفاتر آنها دارای امکانات تفریحی مانند میزهای استخر ، میزهای پینگ پنگ ، میزهای فوتبال و ماشین های پین بال باشد که برای ایجاد یک محیط کاری سرگرم کننده ، تحریک توسعه تیم و روحیه تیمی و تشویق خلاقیت استفاده می شود.

برخی از رویکردهای معمولی ، مانند استفاده از ساختارهای سازمانی “مسطح” ، که در آن کارکنان عادی می توانند با بنیانگذاران و مدیران اجرایی به طور غیررسمی صحبت کنند ، برای ارتقاء کارایی در محل کار انجام می شود ، که برای رها کردن تجارت آنها مورد نیاز است. زمین.

داگلاس مک گرگور در تحقیقی در سال ۱۹۶۰ تأکید کرد که مجازات و پاداش برای یکنواختی در محل کار ضروری نیست زیرا برخی از افراد با انگیزه کار بدون انگیزه به دنیا می آیند.برخی از استارتاپ ها از ساختار سلسله مراتبی فرمان و کنترل دقیق با مدیران ، مدیران ، سرپرستان و کارکنان استفاده نمی کنند. برخی از استارت آپ ها به کارکنان انگیزه هایی مانند اختیار خرید سهام می دهند تا از ابتدا “خرید” خود را افزایش دهند (همانطور که این کارکنان در صورت موفقیت شرکت به دست می آورند).

این حذف عوامل استرس زا به کارگران و محققان در استارتاپ اجازه می دهد تا تمرکز کمتری بر محیط کار در اطراف خود داشته باشند و بیشتر بر روی دستیابی به وظیفه موردنظر تمرکز کرده و به آنها این پتانسیل را می دهند که به موفقیت بزرگی هم برای خود و هم برای شرکت خود برسند.

شکست

میزان شکست شرکت های نوپا بسیار زیاد است. یک مقاله در سال ۲۰۱۴ در Fortune تخمین زد که ۹۰ درصد از استارتاپ ها در نهایت شکست می خورند. در نمونه ای از ۱۰۱ استارتاپ ناموفق ، پنج عامل اصلی عدم موفقیت ، عدم علاقه مصرف کننده به محصول یا خدمات (۴۲ درصد از شکست ها) بود. بودجه یا مشکلات نقدی (۲۹)) ؛ مشکلات پرسنلی یا کارکنان (۲۳)) ؛ رقابت با شرکت های رقیب (۱۹) ؛ و مشکلات مربوط به قیمت گذاری محصول یا خدمات (۱۸)) ؛ بیش از یک عامل را می توان به عنوان علت شکست ذکر کرد ، بنابراین این اعداد به بیش از ۱۰۰ add می رسد.در مواردی که مشکلات مالی وجود دارد ، می تواند کارکنان را بدون حقوق و دستمزد رها کند. گاهی اوقات این شرکتها توسط شرکتهای دیگر خریداری می شوند ، در صورتی که به نظر می رسد آنها قابل دوام هستند.

اما اغلب آنها کارکنان را با راههای بسیار کمی برای جبران درآمد از دست رفته در زمان کار رها می کنند. بیش از یک سوم بنیانگذاران معتقدند که کمبود پول منجر به شکست شد. ثانیاً ، بنیانگذاران شکست خود را به کمبود بودجه یا علاقه سرمایه گذاران نسبت می دهند. این اشتباهات و اشتباهات رایج که در ابتدای راه اندازی اتفاق می افتد می تواند منجر به شکست شود ، اما اقدامات پیشگیرانه ای وجود دارد که کارآفرینان می توانند برای کاهش خطر کمک کنند. به عنوان مثال ، استودیوهای استارتاپی در برابر بسیاری از موانعی که کارآفرینان انفرادی با آن روبرو هستند ، مانند بودجه و ساختار تیم ناکافی ، یک بافر ارائه می دهند و آنها را به منابع خوبی برای استارتاپ ها در مراحل اولیه خود تبدیل می کند. 

شروع کننده های مجدد

کارآفرینان ناموفق یا راه اندازی مجدد ، که پس از مدتی در همان بخش با فعالیتهای کم و بیش مشابه فعالیت خود را آغاز می کنند ، شانس بیشتری برای کارآفرین شدن بهتر دارند. با این حال ، برخی از مطالعات نشان می دهد که راه اندازی مجدد در اروپا به شدت بیشتر از ایالات متحده دلسرد است.

آموزش

بسیاری از موسسات و دانشگاه ها در مورد استارتاپ ها آموزش ارائه می دهند. در زمینه دانشگاه ها ، برخی از دوره ها دوره های کارآفرینی هستند که به موضوع استارتاپ ها نیز می پردازند ، در حالی که سایر دوره ها به طور خاص به استارتاپ ها اختصاص دارد. دوره های استارتاپ هم در رشته های سنتی اقتصادی یا تجاری و هم در کنار رشته های فناوری اطلاعات یافت می شود. از آنجا که استارتاپ ها اغلب بر روی نرم افزار متمرکز هستند ، گاهی اوقات در حین تمرکز بر توسعه نرم افزار در کنار جنبه های تجاری یک استارتاپ ، آموزش داده می شوند.

“بهترین راه برای یادگیری در مورد هر چیزی انجام دادن است.” – ریچارد برانسون

بنیانگذاران برای راه اندازی یک استارتاپ کارهای زیادی انجام می دهند. یک استارتاپ به صبر و استقامت نیاز دارد و برنامه های آموزشی باید هم م componentsلفه های تجاری و هم اجزای روانی را داشته باشد. آموزش کارآفرینی در افزایش نگرش های کارآفرینانه و کنترل رفتاری درک شده ، به رشد افراد و مشاغل آنها کمک می کند.

بیشتر آموزش های استارتاپی در حالت یادگیری تجربی قرار می گیرد (Cooper et al.، ۲۰۰۴؛ Pittaway and Cope، ۲۰۰۷) ، که در آن دانش آموزان تا حد زیادی در معرض یک محیط کارآفرینی واقعی به عنوان تیم های سرمایه گذاری جدید قرار می گیرند (وو و همکاران . ، ۲۰۰۹).یک مثال از آموزش راه اندازی تجربی مبتنی بر گروه ، ابتکار Lean LaunchPad است که اصول توسعه مشتری (Blank and Dorf، ۲۰۱۲) و Lean Startup (Ries، ۲۰۱۱) را در پروژه های استارتاپی مبتنی بر فناوری اعمال می کند.

از آنجا که تصور می شود که استارتاپ ها معمولاً تحت کمبود منابع قابل توجه فعالیت می کنند ، سابقه فعالیت کمی دارند یا هیچگونه اطلاعاتی ندارند و متشکل از افرادی هستند که تجربه عملی کمی دارند ، امکان شبیه سازی استارتاپ ها در تنظیم کلاس با دقت معقول در واقع ، این غیر معمول نیست که دانش آموزان در طول و پس از تحصیل در واقع در استارتاپ های واقعی شرکت کنند. به طور مشابه ، دروس دانشگاهی که به آموزش موضوعات راه اندازی نرم افزار می پردازند ، اغلب باعث شده است.

که دانشجویان در طول دوره های آموزشی استارتاپ های ماکت را پیدا کرده و در صورت تمایل آنها را تشویق به راه اندازی واقعی کنند. با این حال ، اگر چالش هایی که معمولاً استارتاپ ها با آن روبرو هستند (به عنوان مثال کمبود بودجه برای ادامه فعالیت) در محیط دوره وجود نداشته باشد ، چنین استارتاپ های ماکت ممکن است برای شبیه سازی دقیق شیوه های راه اندازی دنیای واقعی کافی نباشند.

تا به امروز ، بسیاری از آموزش های کارآفرینی هنوز شخصی سازی شده است تا با شرکت کنندگان و آموزش مطابقت داشته باشد.

زیست بوم

اندازه و بلوغ اکوسیستم استارتاپ جایی است که یک استارتاپ راه اندازی می شود و جایی که رشد می کند تا بر حجم و موفقیت استارتاپ ها تأثیر بگذارد. اکوسیستم استارتاپ شامل افراد (کارآفرینان ، سرمایه گذاران خطرپذیر ، سرمایه گذاران فرشته ، مربیان ، مشاوران) است. موسسات و سازمانها (دانشگاهها و مutesسسات تحقیقاتی برتر ، مدارس تجاری و برنامه ها و مراکز کارآفرینی که توسط دانشگاهها و کالجها اداره می شود ، سازمانهای حمایت از کارآفرینی غیر انتفاعی ، برنامهها و خدمات کارآفرینی دولتی ، اتاقهای بازرگانی) دستگاههای رشد و بازرگانی و کارآفرینان با عملکرد برتر شرکت ها و استارتاپ ها منطقه ای با همه این عناصر به عنوان یک اکوسیستم استارتاپی “قوی” در نظر گرفته می شود.

یکی از معروفترین اکوسیستم های نوپا سیلیکون ولی در کالیفرنیا است ، جایی که شرکت های بزرگ کامپیوتری و اینترنتی و دانشگاه های برتر مانند دانشگاه استنفورد محیط استارتاپی مهیج ایجاد می کنند. بوستون (جایی که موسسه فناوری ماساچوست در آن واقع شده است) و برلین ، محل WISTA (یک منطقه تحقیقاتی برتر) ، همچنین دارای صنایع خلاق متعدد ، کارآفرینان پیشرو و شرکت های نوپا هستند. اساساً ، در سراسر جهان تلاش می شود ، به عنوان مثال در اسرائیل با Silicon Wadi ، در فرانسه با Inovallée یا در ایتالیا در تریست با پارک علمی AREA ، برای ایجاد شبکه های تحقیقاتی اولیه ، دانشگاه ها و پارک های فناوری به منظور ایجاد یک سازگار با استارتاپ ها ، تلاش می شود. زیست بوم.

اگرچه استارتاپ هایی در انواع مشاغل و در سراسر جهان ایجاد می شوند ، اما برخی از مکان ها و بخش های تجاری به ویژه با شرکت های نوپا مرتبط هستند. حباب اینترنت در اواخر دهه ۱۹۹۰ با تعداد زیادی از شرکت های نوپای اینترنتی همراه بود ، برخی از آنها فناوری را برای دسترسی به اینترنت می فروشند ، برخی دیگر از اینترنت برای ارائه خدمات استفاده می کنند. بیشتر این فعالیت های استارتاپی در مشهورترین اکوسیستم استارتاپی – Silicon Valley ، منطقه ای در شمال کالیفرنیا که به دلیل سطح بالای فعالیت شرکت های نوپا مشهور است ، قرار داشت:
جرقه ای که باعث رونق انفجاری “استارتاپ های سیلیکونی” در شهرک صنعتی استنفورد شد ، یک اختلاف شخصی در سال ۱۹۵۷ بین کارکنان Shockley Semiconductor و نام و بنیانگذار شرکت ، برنده نوبل و مخترع ترانزیستور ویلیام شاکلی بود … ( کارکنان وی) فریچایلد نیمه هادی را بلافاصله پس از عزیمت خود تشکیل دادند … پس از چندین سال ، فیرچایلد جایگاه خود را به دست آورد و در این بخش به حضور مهیب تبدیل شد. بنیانگذاران آن برای تأسیس شرکتها بر اساس آخرین ایده های خود شروع به ترک کردند و در این راه توسط کارکنان برجسته سابق خود دنبال شدند .

این روند شتاب بیشتری گرفت و آنچه که زمانی در پارک تحقیقاتی استنفورد آغاز شده بود ، بهمن راه اندازی واقعی شد … بنابراین ، تنها در طول ۲۰ سال ، فقط هشت نفر از کارکنان سابق شاکلی ۶۵ شرکت جدید ایجاد کردند ، که سپس به همان کار ادامه دادند.

طرفداران استارتاپ همچنین در تلاش هستند تا با راه اندازی سازمانی مانند NY Tech Meet Up و Built in NYC ، جامعه ای از استارتاپ های فناوری را در شهر نیویورک ایجاد کنند.در اوایل دهه ۲۰۰۰ ، دارایی های ثبت اختراع شرکت های نوپای ناموفق توسط افرادی خریداری می شد که تحت عنوان ترول های ثبت اختراع شناخته می شدند و آنها را نسبت به شرکت هایی که ممکن است فناوری تحت پوشش اختراعات را نقض کنند ، ادعا می کنند.

سرمایه گذاری

سرمایه گذاری استارتاپی ، سرمایه گذاری در یک شرکت در مراحل اولیه است. فراتر از مشارکت خود موسسان ، برخی از استارتاپ ها سرمایه گذاری اضافی را در برخی یا چند مرحله از رشد خود افزایش می دهند. همه استارتاپ هایی که سعی در جذب سرمایه دارند در جمع آوری کمک های مالی موفق نیستند.

در ایالات متحده ، درخواست وجوه برای استارتاپ ها در نتیجه قانون JOBS آسان تر شد. قبل از ظهور سرمایه گذاری جمعی در سهام ، نوعی سرمایه گذاری آنلاین که در چندین کشور قانونی شده است ، استارتاپ ها خود را به عنوان فرصت های سرمایه گذاری برای عموم تبلیغ نمی کردند مگر اینکه برای اولین بار تأییدیه ای از عرضه کنندگان عمومی برای عرضه اولیه (IPO) دریافت کرده باشند. که معمولاً شامل فهرست اوراق بهادار استارتاپ در بورس اوراق بهادار می شود. امروزه ، بسیاری از اشکال جایگزین IPO که معمولاً توسط استارتاپ ها و موسسات نوپا بکار گرفته می شود که شامل فهرست مبادله نمی شود.

بنابراین ممکن است از برخی تعهدات مربوط به رعایت مقررات ، از جمله افشای دوره ای اجباری اطلاعات مالی و بحث واقعی در مورد شرایط تجاری توسط مدیریت که سرمایه گذاران اجتناب می کنند ، اجتناب کنند. و سرمایه گذاران بالقوه به طور معمول از شرکت های ثبت شده دولتی دریافت می کنند.

سرمایه گذاران به طور کلی بیشتر جذب شرکتهای جدیدی می شوند که با تیم بنیانگذار قوی خود ، مشخصات “ریسک/پاداش” متعادل (که در آن ریسک بالا به دلیل نوآوری های آزمایش نشده و مخرب با بازده بالقوه بالانس می شود) و “مقیاس پذیری” متمایز می شوند. (این احتمال وجود دارد که یک استارتاپ بتواند با ارائه خدمات به بازارهای بیشتر یا مشتریان بیشتر عملیات خود را گسترش دهد). در سرمایه گذاری استارتاپ های موفق معمولاً مقیاس پذیرتر از یک کسب و کار مستقر هستند ، به این معنا که استارتاپ با سرمایه گذاری محدود در سرمایه ، نیروی کار یا زمین پتانسیل رشد سریع را دارد.

زمان بندی اغلب مهمترین عامل برای بزرگترین موفقیتهای استارتاپی بوده است ، در حالی که در عین حال یکی از سخت ترین کارهایی است که بسیاری از کارآفرینان و سرمایه گذاران سریالی آن را فرا می گیرند.
استارتاپ ها چندین گزینه برای تامین مالی دارند. وام دهندگان تأمین مالی مبتنی بر درآمد می توانند با تأمین سرمایه رشد غیرقابل کاهش در ازای درصدی از درآمد ماهانه ، به شرکت های نوپا کمک کنند.شرکت های سرمایه گذاری خطرپذیر و سرمایه گذاران فرشته ممکن است به شرکت های نوپا کمک کنند تا عملیات خود را آغاز کرده و پول اولیه خود را با سهام خود در شرکت مبادله کنند. سرمایه گذاران خطرپذیر و سرمایه گذاران فرشته به طیف وسیعی از استارتاپ ها (مجموعه ای) تأمین مالی می کنند ، با این انتظار که تعداد بسیار کمی از استارتاپ ها زنده بمانند و درآمدزایی کنند.

اما در عمل ، بسیاری از استارتاپ ها ابتدا توسط بنیانگذاران با استفاده از “bootstrapping” تأمین مالی می شوند ، که در آن وام یا هدایای پولی از دوستان و خانواده با پس انداز و بدهی کارت اعتباری برای تأمین مالی این سرمایه گذاری ترکیب می شود. فاکتورگیری گزینه دیگری است ، هرچند که مختص استارتاپ ها نیست. سایر فرصتهای تأمین مالی شامل انواع مختلف تأمین سرمایه جمعی است ، به عنوان مثال سرمایه گذاری جمعی در سهام ،که در آن استارتاپ به دنبال تأمین بودجه از تعداد زیادی از افراد است ، به طور معمول با ارائه ایده خود در اینترنت.

استارتاپ ها می توانند از طریق ذینفعان بیشتر ، مانند استودیوهای استارتاپ ، بودجه دریافت کنند. استودیوهای استارتاپ برای حمایت از کسب و کار از طریق راه اندازی موفقیت آمیز بودجه ارائه می دهند ، اما همچنین پشتیبانی عملیاتی گسترده ای مانند منابع انسانی ، امور مالی و حسابداری ، بازاریابی و توسعه محصول را برای افزایش احتمال موفقیت و پیشبرد رشد ارائه می دهند.

ضرورت تامین منابع مالی

در حالی که برخی از کارآفرینان (احتمالاً) معتقدند که نمی توانند بدون تأمین مالی VC ، Angel و … شرکتی راه اندازی کنند که اینطور نیست.در واقع ، بسیاری از کارآفرینان کسب و کارهای موفقی را تقریباً بدون سرمایه تأسیس کرده اند ، از جمله بنیانگذاران MailChimp ، Shopify و ShutterStock.

ارزش گذاری ها

اگر ارزش یک شرکت بر اساس فناوری آن است ، اغلب برای صاحبان مشاغل مهم است که از ایده مالکیت آنها برای مالکیت معنوی برخوردار شوند. مجله خبری اکونومیست تخمین زده است که تا ۷۵ درصد از ارزش شرکت های دولتی ایالات متحده بر اساس مالکیت معنوی آنها است (از ۴۰ درصد در ۱۹۸۰).اغلب ، ۱۰۰ value از ارزش یک شرکت نوپای کوچک بر اساس دارایی معنوی آن است. بنابراین ، برای شرکت های نوپای فناوری محور مهم است که یک استراتژی مناسب برای حفاظت از سرمایه فکری خود در اسرع وقت ایجاد کنند.

شرکت های نوپا ، به ویژه شرکت های مرتبط با فناوری جدید ، گاهی اوقات بازده هنگفتی را به خالقان و سرمایه گذاران خود می رسانند – نمونه اخیر آن گوگل است ، که خالقان آن از طریق مالکیت سهام و گزینه های خود میلیاردر شدند.

دورهای سرمایه گذاری

هنگام سرمایه گذاری در یک استارتاپ ، مراحل مختلفی وجود دارد که سرمایه گذار می تواند در آنها شرکت کند. دور اول دور بذر نامیده می شود. دوره بذر به طور کلی زمانی است که راه اندازی هنوز در مراحل اولیه اجرا است و محصول آنها هنوز در مرحله اولیه است. در این سطح سرمایه گذاران فرشته کسانی خواهند بود که شرکت می کنند. دور بعدی سری A. نامیده می شود. در این مرحله این شرکت در حال حاضر دارای کشش است و ممکن است درآمد کسب کند. در دور A شرکت های سرمایه گذاری خطرپذیر در کنار فرشتگان یا سرمایه گذاران فوق فرشته شرکت خواهند کرد. دورهای بعدی سری B ، C و D. هستند. این سه دور به دور IPO منتهی می شوند. شرکتهای سرمایه گذاری خطرپذیر و شرکتهای خصوصی با مشارکت شرکت خواهند کرد.

تاریخچه سرمایه گذاری استارتاپی

پس از رکود بزرگ ، که تا حدودی به دلیل افزایش سرمایه گذاری های سوداگرانه در شرکت های کوچک غیر قانونی تنظیم شد ، سرمایه گذاری استارتاپی عمدتا یک فعالیت دهان به دهان برای دوستان و خانواده بنیانگذاران یک استارتاپ ، فرشتگان تجاری و صندوق های سرمایه گذاری بود. به در ایالات متحده ، این امر از زمان اجرای قانون اوراق بهادار ۱۹۳۳ صدق می کند. بسیاری از کشورها قوانین مشابهی را برای ممنوعیت درخواست عمومی و تبلیغات عمومی اوراق بهادار ثبت نشده ، از جمله سهام ارائه شده توسط شرکت های نوپا ، اجرا کردند.

در سال ۲۰۰۵ ، یک مدل سرمایه گذاری شتابدهنده جدید توسط Y Combinator معرفی شد که مدل سرمایه گذاری با شرایط ثابت را با برنامه آموزشی سبک بوتکامپ با دوره ثابت ترکیب می کرد تا فرآیند سرمایه گذاری مرحله اولیه و اولیه را با آموزش سیستماتیک تر انجام دهد.

پس از Y Combinator ، شتاب دهنده های زیادی با مدل های مشابه در سراسر جهان ظاهر شده اند. مدل شتاب دهنده از آن زمان بسیار متداول و گسترده شده است و آنها سازمان های کلیدی هر اکوسیستم استارتاپ هستند. عنوان دوم قانون راه اندازی کسب و کار ما (JOBS Act) ، که برای اولین بار در ۲۳ سپتامبر ۲۰۱۳ اجرا شد ، به استارتاپ ها در بنیانگذاران و موسسات نوپا در ایالات متحده اعطا شد. حق درخواست و تبلیغات عمومی با استفاده از هر روش ارتباطی به شرطی که فقط سرمایه گذاران معتبر مجاز به خرید اوراق بهادار باشند.

با این حال ، مقررات تأثیرگذار بر سرمایه گذاری جمعی در کشورهای مختلف با سطوح و مدل های مختلف آزادی و محدودیت ها بسیار متفاوت است. در بسیاری از کشورها هیچ محدودیتی برای محدود کردن سرمایه گذاری عموم مردم به استارتاپ ها وجود ندارد ، در حالی که هنوز انواع دیگر محدودیت ها وجود دارد ، مانند محدود کردن مبلغی که شرکت ها می توانند از سرمایه گذاران درخواست کنند. به دلیل توسعه مثبت و رشد تأمین سرمایه جمعی ، [۶۵] بسیاری از کشورها به طور فعال مقررات خود را در مورد تأمین سرمایه جمعی به روز می کنند.

سرمایه گذاری آنلاین

اولین پلتفرم سرمایه گذاری جمعی مبتنی بر سرمایه گذاری برای استارتاپ ها در فوریه ۲۰۱۰ توسط Grow VC راه اندازی شد ،به دنبال آن اولین ایالات متحده. شرکت مستقر ProFounder مدل جدیدی را برای استارتاپ ها برای افزایش سرمایه گذاری مستقیم در سایت راه اندازی کرد، اما بعداً ProFounder تصمیم گرفت که فعالیت خود را به دلایل قانونی که مانع از ادامه فعالیت آنها می شود ، تعطیل کند.

که مدل خود را برای ایالات متحده راه اندازی کرده بود. بازارهای قبل از قانون مشاغل با پیشرفت مثبت قانون JOBS برای سرمایه گذاری جمعی در ایالات متحده ، سیستم عامل های تأمین سرمایه جمعی سهام مانند SeedInvest و CircleUp در سال ۲۰۱۱ شروع به کار کرد و سیستم عامل هایی مانند investiere ، Companisto و Seedrs در اروپا و OurCrowd در اسرائیل ظاهر شدند. ایده این پلتفرم ها ساده سازی فرایند و حل دو نکته اصلی است که در بازار اتفاق می افتد. اولین مشکل این بود که استارتاپ ها بتوانند به سرمایه دسترسی داشته باشند و مدت زمان لازم برای بستن دور تامین مالی را کاهش دهند. مشکل دوم افزایش حجم معامله برای سرمایه گذار و متمرکز کردن روند بود.

استارت آپ های داخلی

استارتاپ های داخلی نوعی کارآفرینی سازمانی هستند.شرکتهای بزرگ یا با سابقه اغلب سعی می کنند با راه اندازی “استارتاپهای داخلی” ، بخشهای جدیدی از کسب و کار را که از بقیه شرکتها فاصله دارند ، ارتقاء دهند. به عنوان مثال می توان به آزمایشگاه های Bell ، یک واحد تحقیقاتی در Bell Corporation و Target Corporation (که به عنوان یک استارتاپ داخلی از فروشگاه های زنجیره ای دیتون شروع به کار کرد) و threedegrees ، محصولی که توسط یک استارتاپ داخلی مایکروسافت توسعه یافته است ، اشاره کرد.

برای استقرار داخلی استارتاپ ها ، شرکت هایی مانند گوگل در راه اندازی استارتاپ های خریداری شده گام برداشته اند و کارگران آنها در دفاتر خود احساس می کنند که در خانه خود هستند ، حتی به آنها اجازه می دهد سگ های خود را به سر کار بیاورند.

تک شاخ ها

لیست شرکت های نوپای تک شاخ :برخی از استارتاپ ها بزرگ می شوند و تک شاخ می شوند ، یعنی شرکت های نوپای خصوصی با ارزش بیش از ۱ میلیارد دلار. این اصطلاح در سال ۲۰۱۳ توسط سرمایه گذار خطرپذیر آیلین لی مطرح شد و حیوان افسانه ای را برای نشان دادن کمیابی آماری چنین سرمایه گذاری های موفق انتخاب کرد. طبق گزارش TechCrunch ، تا ماه مه سال ۲۰۱۹ ۴۵۲ شاخ تک شاخ وجود داشت و اکثر تک شاخ ها در ایالات متحده هستند و پس از آن چین قرار دارد. تک شاخ ها در چند کشور متمرکز شده اند.

رهبران تک شاخ عبارتند از ایالات متحده با ۱۹۶ شرکت ، چین با ۱۶۵ شرکت ، هند با ۶۵ و بریتانیا با ۱۶ شرکت.بزرگترین تک شاخ ها شامل Ant Financial ، ByteDance ، DiDi ، Uber ، Xiaomi و Airbnb بودند. هنگامی که ارزش یک شرکت بیش از ۱۰ میلیارد دلار آمریکا باشد ، این شرکت به عنوان دکاکورن نامیده می شود. وقتی ارزش شرکت بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار آمریکا باشد ، از Hectocorn استفاده می شود.

مطالعه بیشتر درباره بلوئر هوادهی و پمپ وکیوم

  1. عملکرد بلوئرهای رفت و برگشتی
  2. کارکرد بلوئرهای دینامیکی چگونه است؟
  3. سانتریفیوژ بلوئر چگونه کار می کند؟
  4. ساختار کلی ساید چنل بلوئر چگونه است؟
  5. نحوه کارکرد بلوئر های روتاری؟
  6. کمپرسور هوا و عملکرد آن؟
  7. نحوه کارکرد کمپرسور پیستونی؟
  8. نحوه کارکرد کمپرسور دیافراگمی؟
  9. نحوه عملکرد پکیج های وکیوم خشک ؟
  10. ویژگی ساختاری پکیج های وکیوم روغنی روتاری ؟
  11.  تعمیر و راه اندازی وکیوم پمپ؟
  12. ویژگی های پمپ وکیوم روغنی؟
  13.  نحوه عملکرد پکیج وکیوم پمپ روتاری؟
  14.  ویژگی های پکیج پمپ وکیوم آبی؟
صنایع وکیوم آسیا
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید