اقتصاد (economy)
اقتصاد (از یونانی باستان οἰκονομία (oikonomía) “مدیریت یک خانه ، اداره” ؛ از οἶκος (oîkos) “خانوار” ، و νέμω (némō) “توزیع ، تخصیص دادن”) منطقه ای از تولید ، توزیع و تجارت است ، و همچنین مصرف کالا و خدمات توسط نمایندگان مختلف. به طور کلی ، “به عنوان یک حوزه اجتماعی که بر شیوه ها ، گفتمان ها و بیانات مادی مرتبط با تولید ، استفاده و مدیریت منابع تأکید دارد” تعریف شده است.
اقتصاد معین مجموعه ای از فرایندها است که شامل فرهنگ ، ارزش ها ، تحصیلات ، تکامل تکنولوژیکی ، تاریخ ، سازمان اجتماعی ، ساختار سیاسی و سیستم های حقوقی و همچنین جغرافیا ، منابع طبیعی و بوم شناسی به عنوان عوامل اصلی است. این عوامل زمینه ، محتوا و شرایط و پارامترهای عملکرد یک اقتصاد را تعیین می کنند. به عبارت دیگر ، حوزه اقتصادی یک حوزه اجتماعی از اعمال و معاملات انسانی مرتبط است که به تنهایی مستقل نیست.
عوامل اقتصادی می توانند افراد ، مشاغل ، سازمان ها یا دولت ها باشند. معاملات اقتصادی زمانی اتفاق می افتد که دو گروه یا طرف با ارزش یا قیمت کالا یا خدمات معامله شده ، که معمولاً با ارز خاصی بیان می شود توافق کنند. با این حال ، معاملات پولی تنها بخش کوچکی از حوزه اقتصادی را شامل می شود.
فعالیت اقتصادی با تولید از منابع طبیعی ، نیروی کار و سرمایه تقویت می شود. در طول زمان به دلیل فناوری ، نوآوری (محصولات جدید ، خدمات ، فرآیندها ، گسترش بازارها ، تنوع بازارها ، بازارهای طاقچه ، افزایش عملکردها) مانند آنچه که مالکیت معنوی ایجاد می کند و در روابط صنعتی تغییر می کند (به ویژه کار کودکان) تغییر کرده است. در برخی از نقاط جهان با دسترسی جهانی به آموزش جایگزین می شود).
اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصادی است که در آن کالاها و خدمات با توجه به تقاضا و عرضه بین شرکت کنندگان (عوامل اقتصادی) با مبادله یا واسطه ای با اعتبار یا بدهی پذیرفته شده در شبکه مانند واحد پول تولید و مبادله می شود. به اقتصاد مبتنی بر فرمان ، اقتصادی است که عوامل سیاسی مستقیماً آنچه تولید می شود و نحوه فروش و توزیع آن را کنترل می کنند. اقتصاد سبز کم کربن ، از نظر منابع کارآمد و از نظر اجتماعی فراگیر است. در اقتصاد سبز ، رشد درآمد و اشتغال ناشی از سرمایه گذاری های دولتی و خصوصی است.
که باعث کاهش انتشار کربن و آلودگی ، افزایش بهره وری منابع و منابع و جلوگیری از از دست دادن تنوع زیستی و خدمات اکوسیستم می شود.اقتصاد بزرگ آن است که مشاغل کوتاه مدت از طریق بسترهای آنلاین تعیین یا انتخاب شوند.اقتصاد جدید اصطلاحی است که به کل اکوسیستم در حال ظهور اشاره می کند که در آن استانداردها و شیوه های جدید معمولاً در نتیجه نوآوری های تکنولوژیکی معرفی شده است. اقتصاد جهانی به کل سیستم یا نظام اقتصادی بشریت اشاره دارد.
دامنه
امروزه دامنه مطالعات مورد بررسی اقتصاد حول محور علوم اجتماعی اقتصاد می چرخد ، اما ممکن است شامل جامعه شناسی (جامعه شناسی اقتصادی) ، تاریخ (تاریخ اقتصادی) ، مردم شناسی (مردم شناسی اقتصادی) و جغرافیا (جغرافیای اقتصادی) باشد. زمینه های عملی مستقیماً مرتبط با فعالیتهای انسانی شامل تولید ، توزیع ، مبادله و مصرف کالاها و خدمات به طور کلی عبارتند از مهندسی ، مدیریت ، مدیریت بازرگانی ، علوم کاربردی و مالی.
همه مشاغل ، مشاغل ، عوامل اقتصادی یا فعالیتهای اقتصادی ، به اقتصاد کمک می کنند. مصرف ، پس انداز و سرمایه گذاری اجزای متغیری در اقتصاد هستند که تعادل کلان اقتصادی را تعیین می کنند. سه بخش اصلی فعالیت های اقتصادی وجود دارد: اولیه ، ثانویه و سوم.
با توجه به اهمیت روزافزون بخش مالی در دوران معاصر ، واژه اقتصاد واقعی توسط تحلیلگران و همچنین سیاستمداران برای نشان دادن بخشی از اقتصاد که مربوط به واقعیت است مورد استفاده قرار می گیرد. تولید کالاها و خدمات که ظاهراً با اقتصاد کاغذی یا جنبه مالی اقتصاد که مربوط به خرید و فروش در بازارهای مالی است ، در تضاد است. اصطلاحات متناوب و طولانی مدت ، معیارهای یک اقتصاد را نشان می دهد که با ارزش های واقعی (تعدیل شده برای تورم) ، مانند تولید ناخالص داخلی واقعی ، یا با ارزش های اسمی (بدون تورم تعدیل شده) بیان می شود.
علم اشتقاق لغات
کلمات انگلیسی “Economy” و “Economics” را می توان در کلمه یونانی οἰκονόμος (یعنی “مدیریت خانوار”) ، یک کلمه ترکیبی مشتق شده از οἶκος (“خانه ؛ خانه ؛ خانه”) و νέμω (“مدیریت ؛ توزیع ؛”) ریشه گرفت. معامله کردن ؛ توزیع “) از طریق οἰκονομία (” مدیریت خانه “).
اولین معنی ثبت شده از کلمه “اقتصاد” در عبارت “مدیریت امور اقتصادی” است که در اثری که احتمالاً در صومعه در سال ۱۴۴۰ سروده شده است یافت می شود. “اقتصاد” بعدها به معانی کلی تری از جمله “صرفه جویی” و “مدیریت”.
به نظر می رسد که رایج ترین مفهوم فعلی ، که نشان دهنده “سیستم اقتصادی یک کشور یا منطقه” است ، تا دهه ۱۶۵۰ توسعه نیافته باشد.
تاریخ
زمان های قدیم
تا زمانی که کسی در حال تولید ، عرضه و توزیع کالا یا خدمات است ، نوعی اقتصاد وجود داشته است. با بزرگ شدن جوامع و پیچیده تر شدن اقتصادها بزرگتر شد. سومر اقتصاد وسیعی را بر اساس پول کالا توسعه داد ، در حالی که بابلی ها و شهرهای همسایه آنها بعداً اولین سیستم اقتصادی را که ما فکر می کنیم ، از نظر قوانین/قوانین بدهی ، قراردادهای حقوقی و کدهای حقوقی مربوط به شیوه های تجاری توسعه دادند. ، و مالکیت خصوصی.
بابلی ها و همسایگان ایالت شهر آنها اشکال اقتصادی قابل مقایسه با مفاهیم فعلی جامعه مدنی (حقوق) ایجاد کردند.آنها اولین سیستم های قانونی و اداری مدون را به همراه دادگاه ها ، زندان ها و پرونده های دولتی تکمیل کردند.
اقتصاد باستان عمدتا بر پایه کشاورزی معیشتی بود. Shekel به واحد قدیم وزن و واحد پول اشاره داشت. اولین استفاده از این اصطلاح در بین النهرین در حدود ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح انجام شد. و به توده خاصی از جو اشاره کرد که ارزشهای دیگر را در یک متریک مانند نقره ، برنز ، مس و غیره نشان می داد. جو/مثقال در اصل هم واحد پول و هم واحد وزن بود ، همانطور که پوند انگلیس در ابتدا یک واحد بود جرم یک پوند نقره.
برای اکثر مردم ، مبادله کالا از طریق روابط اجتماعی صورت می گرفت. همچنین تجار بودند که در بازارها مبادله می کردند. در یونان باستان ، جایی که کلمه انگلیسی “اقتصاد” فعلی نشأت گرفته است ، بسیاری از مردم برده داران مالکان آزاد بودند. بحث اقتصادی ناشی از کمبود بود.
قرون وسطی
در قرون وسطی ، آنچه ما امروزه اقتصاد می نامیم ، از سطح معیشت فاصله چندانی نداشت. بیشتر تبادلات در گروه های اجتماعی اتفاق افتاده است. علاوه بر این ، فاتحان بزرگ آنچه را که ما امروزه به آن سرمایه گذاری خطرپذیر (سرمایه گذاری خطرپذیر) می نامیم ، برای تأمین مالی تسخیر خود جمع آوری کردند. سرمایه باید با کالاهایی که در دنیای جدید ارائه می دهند بازگردانده شود. کشفیات مارکوپولو (۱۲۵۴-۱۳۲۴) ، کریستف کلمب (۱۴۵۱-۱۵۰۶) و واسکو دا گاما (۱۴۶۹-۱۵۲۴) منجر به اولین اقتصاد جهانی شد. اولین بنگاه ها موسسات تجاری بودند. در سال ۱۵۱۳ ، اولین بورس اوراق بهادار در آنتورپ تأسیس شد. منظور از اقتصاد در آن زمان تجارت بود.
اوایل دوران مدرن
اسیران اروپایی شاخه ای از کشورهای اروپایی شدند ، به اصطلاح مستعمرات. دولت های رو به رشد اسپانیا ، پرتغال ، فرانسه ، بریتانیای کبیر و هلند سعی کردند تجارت را از طریق عوارض عرفی کنترل کنند و (از mercator ، lat .: تاجر) اولین رویکرد برای واسطه بین ثروت خصوصی و منافع عمومی بود. سکولاریزاسیون در اروپا به دولتها اجازه داد تا از اموال عظیم کلیسا برای توسعه شهرها استفاده کنند.
نفوذ اشراف کاهش یافت. اولین وزیران امور خارجه در امور اقتصادی کار خود را آغاز کردند. بانکدارانی مانند آمشل مایر روچیلد (۱۷۷۳-۱۸۵۵) تأمین مالی پروژه های ملی مانند جنگ ها و زیرساخت ها را آغاز کردند. اقتصاد از آن پس به معنای اقتصاد ملی به عنوان موضوعی برای فعالیت های اقتصادی شهروندان یک ایالت بود.
انقلاب صنعتی
اولین اقتصاددان به معنای واقعی کلمه جدید اسکاتلندی آدام اسمیت (۱۷۲۳-۱۷۹۰) بود که تا حدودی از ایده های فیزیوکراسی ، واکنشی به مرکانتیلیسم و همچنین بعداً دانشجوی اقتصاد ، آدام ماری ، الهام گرفت.وی عناصر اقتصاد ملی را تعریف کرد: محصولات با قیمت طبیعی تولید شده توسط استفاده از رقابت – عرضه و تقاضا – و تقسیم کار ارائه می شوند.
او معتقد بود که انگیزه اساسی تجارت آزاد منافع شخصی انسان است. این فرضیه به اصطلاح منافع شخصی به عنوان مبنای انسان شناختی اقتصاد تبدیل شد. توماس مالتوس (۱۷۶۶-۱۸۳۴) ایده عرضه و تقاضا را به مشکل افزایش جمعیت منتقل کرد.
انقلاب صنعتی دوره ای از قرن ۱۸ تا ۱۹ بود که تغییرات عمده در کشاورزی ، تولید ، معدن و حمل و نقل تأثیر عمیقی بر شرایط اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی از انگلستان داشت و سپس در سراسر اروپا ، آمریکای شمالی گسترش یافت ، و سرانجام جهان آغاز انقلاب صنعتی نقطه عطفی بزرگ در تاریخ بشریت بود. تقریباً تمام جنبه های زندگی روزمره به نوعی تحت تأثیر قرار گرفت. در اروپا سرمایه داری وحشی جایگزین سیستم مرکانتیلیسم (امروزه: حمایت گرایی) شد و منجر به رشد اقتصادی شد. این دوره امروزه به عنوان انقلاب صنعتی نامیده می شود زیرا سیستم تولید ، تولید و تقسیم کار تولید انبوه کالاها را امکان پذیر می کند.
به رسمیت شناختن مفهوم “اقتصاد” مفهوم معاصر “اقتصاد” تا زمان رکود بزرگ آمریکایی در دهه ۱۹۳۰ مشهور نبود.
پس از هرج و مرج دو جنگ جهانی و رکود اقتصادی بزرگ ، سیاست گذاران به دنبال راه های جدیدی برای کنترل روند اقتصاد بودند. این مورد توسط فریدریش آگوست فون هایک (۱۸۹۹–۱۹۹۲) و میلتون فریدمن (۲۰۰۶-۱۹۱۲) مورد بررسی و بحث قرار گرفت که خواهان تجارت آزاد جهانی بودند و قرار است پدران به اصطلاح نئولیبرالیسم باشند.
با این حال ، دیدگاه غالب توسط جان مینارد کینز (۱۸۸۳-۱۹۴۶) بود ، که برای کنترل قوی تر بازارها توسط دولت استدلال می کرد. این نظریه که دولت می تواند مشکلات اقتصادی را برطرف کند و از طریق دستکاری دولت در تقاضای کل ، رشد اقتصادی را برانگیزد ، به افتخار وی کینزیسم نامیده می شود. در اواخر دهه ۱۹۵۰ ، رشد اقتصادی در آمریکا و اروپا – که اغلب Wirtschaftswunder (معجزه اقتصادی) نامیده می شود.
شکل جدیدی از اقتصاد را ایجاد کرد: اقتصاد مصرف انبوه. در سال ۱۹۵۸ ، جان کنت گالبرایت (۱۹۰۸-۲۰۰۶) اولین کسی بود که از یک جامعه مرفه صحبت کرد. در بیشتر کشورها نظام اقتصادی را اقتصاد بازار اجتماعی می نامند.
اواخر بیستم – آغاز قرن ۲۱
با سقوط پرده آهنین و گذار کشورهای بلوک شرق به سمت دولت دموکراتیک و اقتصاد بازار ، ایده جامعه پسا صنعتی اهمیت پیدا می کند زیرا نقش آن نشان دادن اهمیتی است که بخش خدمات با هم دارد. به جای صنعتی شدن برخی اولین استفاده از این اصطلاح را به کتاب دانیل بل در سال ۱۹۷۳ ، آمدن جامعه پسا صنعتی نسبت می دهند ، در حالی که برخی دیگر آن را به کتاب ایوان ایلیچ فیلسوف اجتماعی ، ابزارهایی برای همدلی ، نسبت می دهند. این اصطلاح همچنین در فلسفه برای تعیین محو شدن پست مدرنیسم در اواخر دهه ۹۰ و به ویژه در آغاز قرن ۲۱ استفاده می شود.
با گسترش اینترنت به عنوان یک رسانه جمعی و رسانه ارتباطی به ویژه پس از ۲۰۰۰-۲۰۰۱ ، ایده اینترنت و اقتصاد اطلاعات به دلیل اهمیت روزافزون تجارت الکترونیکی و مشاغل الکترونیکی ، همچنین اصطلاح جامعه اطلاعاتی جهانی ، جای خود را به خود اختصاص داده است. با درک نوع جدیدی از جامعه “همه متصل” ایجاد می شود. در اواخر دهه ۲۰۰۰ ، نوع جدیدی از اقتصادها و گسترش اقتصادی کشورهایی مانند چین ، برزیل و هند توجه و علاقه ای را نسبت به اقتصادهای معمولی غربی و مدل های اقتصادی مورد توجه قرار می دهند.
مراحل اولویت اقتصادی
ممکن است در نظر گرفته شود که اقتصاد از طریق مراحل یا درجه های اولویت زیر توسعه یافته است.
اقتصاد باستان عمدتا بر پایه کشاورزی معیشتی بود.
مرحله انقلاب صنعتی نقش کشاورزی معیشتی را کاهش داد و آن را در سه قرن اخیر به شکلهای گسترده تر و تک فرهنگی کشاورزی تبدیل کرد. رشد اقتصادی بیشتر در صنایع معدنی ، ساختمانی و تولیدی صورت گرفت. تجارت به دلیل نیاز به تبادل و توزیع بهتر محصولات در سراسر جامعه اهمیت بیشتری پیدا کرد.
در اقتصاد جوامع مصرف کننده مدرن ، بخش رو به رشدی از خدمات ، امور مالی و فناوری – اقتصاد دانش – وجود دارد.
در اقتصادهای مدرن ، این اولویت های مرحله ای با نظریه سه بخشی تا حدودی متفاوت بیان می شود.
مرحله اولیه/درجه اقتصاد: شامل استخراج و تولید مواد اولیه مانند ذرت ، زغال سنگ ، چوب و آهن می شود. (یک معدنچی ذغال سنگ و یک ماهیگیر در درجه اولیه کار می کنند.)
مرحله دوم/درجه اقتصاد: شامل تبدیل مواد خام یا واسطه به کالا می شود. تولید فولاد به اتومبیل یا نساجی به پوشاک. (یک سازنده و یک خیاط در درجه دوم کار می کنند.) در این مرحله اقتصاد صنعتی مرتبط نیز به چندین بخش اقتصادی (که صنایع نیز نامیده می شوند) تقسیم می شود. تکامل جداگانه آنها در مرحله انقلاب صنعتی در جاهای دیگر مورد بررسی قرار گرفته است.
مرحله سوم/درجه اقتصاد: شامل ارائه خدمات به مصرف کنندگان و مشاغل ، مانند کودک نشینی ، سینما و بانکداری می شود. (یک مغازه دار و یک حسابدار در درجه سوم کار می کنند.)
مرحله/درجه اقتصاد چهارم: شامل تحقیق و توسعه مورد نیاز برای تولید محصولات از منابع طبیعی و محصولات جانبی بعدی آنها می شود. (یک شرکت چوب بری ممکن است روشهایی را برای استفاده از چوبهای سوخته برای پردازش تحقیق کند تا قسمتهای آسیب ندیده آن برای کاغذ به خمیر تبدیل شود.) توجه داشته باشید که گاهی اوقات آموزش در این بخش گنجانده می شود.
سایر بخشهای جامعه توسعه یافته عبارتند از:
بخش دولتی یا بخش دولتی (که معمولاً شامل: پارلمان ، دادگاه ها و مراکز دولتی ، خدمات مختلف اضطراری ، بهداشت عمومی ، سرپناه برای افراد فقیر و تهدید شده ، امکانات حمل و نقل ، بنادر هوایی/دریایی ، مراقبت های پس از زایمان ، بیمارستان ها ، مدارس) ، کتابخانه ها ، موزه ها ، ساختمانهای تاریخی حفظ شده ، پارکها/باغها ، مناطق طبیعی ، برخی از دانشگاهها ، زمینهای ورزشی ملی/استادیومها ، هنرهای ملی/سالنهای کنسرت یا تئاترها و مراکز ادیان مختلف).بخش خصوصی یا مشاغل خصوصی اداره می شود.بخش اجتماعی یا بخش داوطلبانه.
اقدامات اقتصادی
شاخصهای اصلی مورد استفاده برای نظارت بر عملکرد یک اقتصاد عبارتند از:
- هزینه های مصرف کننده
- قیمت ارز
- تولید ناخالص داخلی
- تولید ناخالص داخلی سرانه
- GNP
- بازار سهام
- نرخ بهره
- بدهی دولت
- نرخ تورم
- بیکاری
- تراز تجاری
تولید ناخالص ملی
تولید ناخالص داخلی (تولید ناخالص داخلی) یک کشور معیاری برای اندازه اقتصاد آن است. متداول ترین تحلیل اقتصادی یک کشور به شدت بر شاخص های اقتصادی مانند تولید ناخالص داخلی و تولید ناخالص داخلی متکی است. در حالی که اغلب مفید است ، تولید ناخالص داخلی تنها شامل فعالیت های اقتصادی است که پول برای آنها مبادله می شود.
اقتصاد غیررسمی
اقتصاد غیررسمی مجموعه ای از فعالیتهای اقتصادی است که بر خلاف اقتصاد رسمی تا حدی از مالیات یا مقررات جلوگیری می کند. بنابراین اقتصاد غیررسمی در تولید ناخالص ملی آن دولت (GNP) گنجانده نشده است. اگرچه اقتصاد غیررسمی غالباً با کشورهای در حال توسعه مرتبط است ، اما تمام سیستم های اقتصادی تا حدی دارای اقتصاد غیررسمی هستند.
فعالیت های اقتصادی غیررسمی یک فرایند پویا است که جنبه های زیادی از نظریه اقتصادی و اجتماعی شامل مبادله ، مقررات و اجرا را شامل می شود. بر اساس ماهیت آن ، مشاهده ، مطالعه ، تعریف و اندازه گیری لزوماً دشوار است. هیچ منبع واحدی اقتصاد غیررسمی را به آسانی یا معتبر به عنوان واحد مطالعه تعریف نمی کند.
اصطلاحات “زیرزمینی” ، “زیر میز” و “خارج از کتاب” معمولاً به این نوع اقتصاد اشاره دارد. اصطلاح بازار سیاه به زیرمجموعه خاصی از اقتصاد غیررسمی اشاره دارد. اصطلاح “بخش غیررسمی” در بسیاری از مطالعات قبلی مورد استفاده قرار گرفت و بیشتر در مطالعات اخیر که از عبارت جدیدتر استفاده می کنند بیشتر جایگزین شده است.
بخش غیررسمی بخش قابل توجهی از اقتصادهای کشورهای در حال توسعه را تشکیل می دهد ، اما اغلب به عنوان مشکل زا و غیرقابل مدیریت تلقی می شود. با این حال ، بخش غیررسمی فرصت های اقتصادی مهمی را برای فقرا فراهم می کند و از دهه ۱۹۶۰ به سرعت در حال گسترش است. به این ترتیب ، ادغام اقتصاد غیررسمی در بخش رسمی یک چالش مهم سیاست است.
تحقیقات اقتصادی
تحقیقات اقتصادی در زمینه های مختلف کشاورزی ، توسعه ، اقتصادسنجی ، محیط زیست ، نظریه بازی ، سازمان صنعتی ، بین المللی ، کار ، اقتصاد کلان ، ریاضی ، پولی ، عمومی ، منطقه ای و شهری ، آموزش و پرورش و اقتصاد انجام می شود.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.